بررسی نظریه جامعه شناسی در ابعاد مختلف
منبع:راسخون
یک طبقه بندی از نظریه جامعه شناختی
نظریه جامعه شناختی متشکل از نظریه های بعضاً بسیار متفاوت درباره موضوعات واحد است. نحوه شکل گیری جامعه، ذات یا طبیعت جامعه و چشم اندازهای جامعه شناختی خاص؛ معیارهای سه گانه ی تفکیک نظریه های جامعه شناسانه از یکدیگر است. در یک نگاه می توان نظریه جامعه شناختی را به دو شعبه اصلی جامعه شناسی کلان (Macro-Sociology) و جامعه شناسی خرد (Micro-Sociology)تقسیم نمود. در جامعه شناسی کلان مطالعه جامعه به عنوان یک کلیت در دستور کار مطالعات جامعه شناسنانه قرار دارد. در حالیکه در جامعه شناسی خرد این دستور شامل مطالعه افراد در درون جامعه است.
در مقوله ارتباط افراد و جامعه در نظریه های جامعه شناسی کلان این جامعه است که به افراد شکل می بخشد؛ در حالی که درست برعکس در نظریه های جامعه شناسی خرد این افراد هستند که با عمل و عمل متقابل از راه های معنی دار جامعه را خلق می نمایند.
در مقوله ذات یا طبیعت جامعه در نظریه های جامعه شناسی کلان، جامعه شناسی به مطالعه واقعیت اجتماعی و راه هایی که جامعه بر رفتار افراد نفوذ می کند، می پردازد؛ درحالیکه در نظریه های جامعه شناسی خرد واقعیت اجتماعی ساخته و پرداخته ذهن های فعالان اجتماعی بوده و جامعه شناسی، مطالعه راه هایی است که افراد دنیای اجتماعی خود را تفسیر و ایجاد می نمایند.
در مقوله چشم اندازها در نظریه های جامعه شناسی کلان نگاه به ابعاد و اعماق جامعه و فهم اهمیت نسبی واقعیت اجتماعی از منظر هماهنگی یا تضاد گروه ها در جامعه صورت می گیرد؛ در حالیکه در جامعه شناسی خرد این نگاه و فهم از منظر اجماع یا مشارکت افراد در جامعه است.
طبقه بندی اخیر الذکر از نظریه جامعه شناختی کامل نبوده و نظریه های پست مدرن (post modern )، نسبی گرایانه (relativistic) و برخی دیگر از نظریه ها را در بر نمی گیرد. این طبقه بندی در جدول ذیل تحت عنوان چارچوب نظریه جامعه شناختی خلاصه شده است. جدول اجزاء و انواع سنت فلسفی و نیز جدول ارتباط سنت های فلسفی با نظریه جامعه شناختی نیز در ادامه ترسیم شده است.
چارچوب نظریه جامعه شناختی
معیارها/سطح نظریه |
جامعه شناسی خرد |
جامعه شناسی کلان |
شکل گیری جامعه |
افراد |
ساختارها |
مطالعه ذات جامعه |
معنا گرایانه و ذهنی |
اثبات گرایانه و عینی |
چشم انداز به جامعه |
اجماع/ مشارکت |
هماهنگی/ تضاد |
انتقادی |
تفسیری |
اثباتی |
اجزاء/انواع سنت فلسفی |
عینی/ ذهنی |
ذهنی |
عینی |
هستی شناسی |
دخالت ارزش ها و قدرت ها در شناخت موضوع مورد مطالعه |
تعامل شناخت شناس با موضوع مورد مطالعه |
انفکاک شناخت شناس از موضوع مورد مطالعه |
معرفت شناسی |
مردم از واقعیت آگاهی یافته و آن را در جهت منافع خود تغییر می دهند |
کارشناسان از طریق گفتگو و رسیدن به اجماع در مورد واقعیت به توافق می رسند |
دانشمندان با استفاده از روش تجربی واقعیت را می شناسند |
روش شناسی |
ساختارها |
شکل گیری جامعه |
کلان |
نظریه جامعه شناختی |
نظریه اجتماعی |
هستی شناسی |
اثباتی |
سنت های فلسفی |
هستی شناسی ها |
شناخت شناسی |
||||||||
اثبات گرایانه/ عینی |
مطالعه ذات جامعه |
روش شناسی |
||||||
هماهنگی/ تضاد |
چشم انداز به جامعه |
نظریه اجتماعی |
هستی شناسی |
تفسیری |
شناخت شناسی ها |
|||
شناخت شناسی |
||||||||
افراد |
شکل گیری جامعه |
خرد |
روش شناسی |
|||||
معنا گرایانه/ ذهنی |
مطالعه ذات جامعه |
نظریه اجتماعی |
هستی شناسی |
انتقادی |
روش شناسی ها |
|||
اجماع/ مشارکت |
چشم انداز به جامعه |
شناخت شناسی |
||||||
روش شناسی |
جامعه شناسی فرزند فلسفه است. انسان از دیر باز در مورد امور ماوراءالطبیعه، موجودات و مسائل پیرامون و درون اجتماعات خود اندیشه ورزی داشته که حاصل آن ایجاد فلسفه های ماوراء طبیعی، طبیعی و اجتماعی است. هر سنت فلسفی اجتماعی حداقل متشکل از سه جزء خاص خود است:
1. هستی شناسی(Ontology): واقعیت (جهان هستیFact , Reality) و آنچه درباره آن می توان شناخت؛
2. معرفت شناسی(Epistemology): ارتباط بین شناخت شناس و آنچه می توان شناخت؛
3. روش شناسی(Methodology): چگونگی جستجوی آن چه می توان شناخت.
متفکرین در طول تاریخ به تدریج با اندیشه ورزی، سه سنت اصلی فلسفه اجتماعی را بنیاد گذاشته و پرورده اند که عبارتند از: فلسفه های اثباتی، تفسیری و انتقادی.
1- سنت فلسفی اثباتی(positivism) : در این دیدگاه واقعیت یک پدیده مادی مستقل است که باید آن را کشف کرد. از منظر اثبات گرایان، واقعیت عینی بوده و به دور از هر ارزش و عاملی که باعث سوگیری شود، مشخص می گردد. از این منظر نظری برای کسب شناخت صرفاً باید به متخصصان و علما مراجعه کرد.آن ها سؤالات تحقیق یا ارزشیابی را صورت بندی کرده و تحت شرایط کاملاً کنترل شده آزمایش می کنند تا به واقعیت دست یابند.
2- سنت فلسفی تفسیری(interpretationism) : از دیدگاه فلسفه تفسیری واقعیت، یک پدیده مادی مستقل نیست بلکه تحت شرایط تجارب انسان بوده و به طور اجتماعی ساخته شده و معانی متفاوتی می یابد. از نظر تفسیر گرایان، معرفت، ذهنی است و از تعامل بین شناخت شناس و موضوع شناخت شکل می گیرد. از این منظر نظری کسب شناخت صرفاً از طریق توسل به علما صورت نمی گیرد؛ بلکه کارشناسان به طور عام می توانند از طریق درک ساختارها با ارائه تفسیر از واقعیت ها و تلاش به منظور پی بردن و ساختن نمونه های آرمانی مشاهدات خود، تلاش نمایند تا به اجماعی در باره آن ها دست یافته و مسیر پر فراز و نشیب شناخت جهان هستی (واقعیت) را هموار نمایند.
3- سنت فلسفی انتقادی (criticalism ) : از نگاه فیلسوفان انتقادی واقعیت دارای لایه های متعدد، متنوع و پیچیده است. معرفت به مفهوم اثبات گرایانه، عینی نبوده و ارزش ها از یک سو و قدرت ها از دیگر سو در شکل گیری ساختار شناخت، نقش های خود را ایفا می کنند. به همین دلیل انتقادیون درک واقعیت های چند لایه را چندان آسان نیافته اند. در مقوله روش شناسی از این منظر برای کسب شناخت باید به سراغ مردم در هر جا که هستند رفت. مردم وضع موجود (واقعیت) را تحریف شده می دانند،که باید عوامل پنهانی که نقش تعیین کننده در شکل گیری این تحریف داشته اند را شناسایی کرده و به یکدیگر شناسانند. از منظر انتقادی ها مردم می توانند وضع موجود را تحلیل کرده تا زمینه تغییر و رهایی از شرایط محیطی نامساعد را به نحوی دسته جمعی و مشارکتی هموار نمایند.
نظریه های اجتماعی عمدتاً از سه دیدگاه فلسفی اثباتی، تفسیری و یا انتقادی سرچشمه می گیرد. البته هریک از دیدگاه های عمده فلسفی سه گانه اخیر شاخ و برگ ها و دیدگاه های مکملی دارد.
مفاهیم اساسی در نظریه
1 – فرضیه: یك حدس علمی است كه به اثبات نرسیده است، اما قابل اثبات است. فرضیه گزارهای است كه رابطه بین چند مفهوم را بیان میكند. فرضیه به دو نوع است:
الف) فرضیه آشكار: فرضیهای است كه قبلاً آزمون شده و پاسخ آن مشخص شده است.
ب) فرضیه پنهان(مسلم): فرضیهای است كه مطرح میشود ولی درستی یا نادرستی آن معلوم نیست. مانند «نظارت اجتماعی پایین موجب بزهكاری» میشود.
2 – قانون: فرضیة اثبات شده است.
3 – تعمیم: گزاره مشاهداتی یا قانون تكرار شده كه قضاوت كلی جامعه را شامل میشود.
4 – طبقهبندی: یعنی دستهبندی قوانین علمی. طبقهبندی در علوم مختلف دیده میشود. این طبقهبندی براساس الگو یا معیار خاصی صورت میگیرد. در جامعهشناسی نظریههای این علم در چند طبقة تخصصی تقسیم میگردند.
5 – توصیف: فقط نقل واقعیت میكند.
6 – تبیین یا تفسیر: رابطه علّی بین دو یا چند واقعیت است. انگیزه كنشگران اجتماعی برای یك كنش یا عمل.
مراحل تشكیل نظریه
فرایند تشكیل یك نظریه علمی ناگزیر از طی كردن مراحل پنج گانه روش علمی است:
۱- بر خورد با مسأله: اولین مرحله در هر تحقیق علمی برخورد با مسأله یا مشكلی است كه در امر شناخت یك پدیده حاصل می شود. به عبارتی مواجهه با موقعیت و یا پدیده نامعلوم، مبهم و ناشناخته است كه هر پژوهشگر كار را به سوی شناخت و نهایتاً ارائه نظریه رهنمون می سازد.
۲- تشكیل فرضیات: با توجه به تجربیات پیشین و نظریات قبلی هرپژوهشگر می تواند در برابر پرسش های مربوط به مسأله جدید پاسخی هرچند مقدماتی، خام و تجربه نشده را ارائه دهد. این پاسخ های تجربه نشده و خام را فرضیه می نامند. در مراحل بعدی فرایند شناخت و حل مسأله، پژوهشگر می كوشد با جمع آوری مستندات، داده ها و انجام آزمون های علمی و منطقی، صحت و یا سقم یا به عبارتی درستی یا نادرستی فرضیه های خام را تأیید یا رد نماید.
۳- گردآوری داده ها: همان گونه كه گفته شد پژوهشگر در این مرحله به جمع آوری اطلاعات و داده ها به منظور سنجش و آزمون فرضیات تشكیل شده، می پردازد.
۴- آزمون و سنجش داده ها: در این مرحله باید با استفاده از ابزارهای گوناگون (آماری، آزمایشی و ...) داده ها و اطلاعات گرد آوری شده را به محك آزمون و سنجش گذارد.
۵- استنتاج: در این مرحله با نتیجه گیری از آزمون های مكرر در می یابیم كه كدام یك از فرضیه ها یا همان پاسخ های خام و اولیه تأیید یا رد شده اند.
با عبور از این پنج مرحله روش تحقیق است كه می توان به استنتاج علمی دست یافت، اما هنوز قادر به ارائه نظریه علمی نیستیم. هر گاه نتیجه چنین پژوهش هایی با آزمون های مكرر تأیید شود و از روایی (validity) و اعتبار (reliability) لازم برخوردار باشد، آنگاه می توان آن را در جوامع دیگر با شرایط مشابه تعمیم داد. از اینجا به بعد است كه می توان نتایج تعمیم یافته را در قالبی نظری سنجید.
كاركرد اصلی نظریه عبارت است از توضیح، تبیین، تفسیر و پیش بینی نسبی رخدادها و قوانین و تدوین قالبی كه پدیده ها در آن معنا می گیرد. بنابراین فرایند تشكیل نظریه دو هدف عمده را دنبال می كند:
1- فراهم آوردن قالبی برای معنا كردن وقایع، رخداد ها و پدیده های جامعه شناختی
۲- پیش بینی كردن وقایع، رخدادها و پدیده ها در آینده ای نزدیك
هر نظریه علمی برای انجام چنین هدفی باید دو وظیفه اساسی را همیشه مد نظر قرار دهد. این دو وظیفه از جمله خصایص اصلی علم نیز به شمار می روند:
الف: توجه به كاربست روش های تحقیق و نتایج حاصله از پژوهش های عینی برای فهم وقایع و پیش بینی كردن آن ها.
ب: توجه به معرفت بشری و نظام مفروضات مسلم موجود در هر مكتبی كه می تواند هم پیشنهاد دهنده تحقیقات و پژوهش باشد و هم در نتیجه تحقیقات و پژوهش، اصلاح، تكمیل و یا تغییر یابد.
فایده نظریه
با توجه به دیدگاه برخی جامعه شناسان می توان موارد ذیل را از جمله فواید نظریه به شمار آورد:
۱- نظریه می تواند افكار جدیدی را در روند حل مسائل نظری و عملی برانگیزد.
۲- نظریه ممكن است الگوهایی از موضوعات و مسائل مورد بحث ارائه دهد، به طوری كه بتوان یك توصیف جامع و طرح گونه از آن ها عرضه كرد.
۳- تجزیه و تحلیل و نقد هر نظریه ممكن است به نظریات تازه ای منجر گردد.
۴- نظریه ممكن است الهام بخش فرضیات علمی تازه ای باشد.
5- نظریههای جامعه در میان علتهای بیشمار برای یك پدیده اجتماعی علل مهم و پررنگ را به ما نشان میدهد.
6- در تحلیلها و شناخت جامعه؛ مسیر معینی را در پیش روی ما قرار داده و مانع انحراف ما از یك مسیر مشخص میگردد.
البته وقتی میتوانیم از نظریههای گوناگون جامعهشناسی سود ببریم که:
اول: سوال جدی و روشن تحقیقاتی داشته باشیم.
دوم: خود را با معیارها و ویژگیهای انواع نظریهها در ذخیره نظری جامعهشناسی خود آشنا کنیم.
سوم: برای پاسخ به پرسش خود چارچوب روشن و صریحی تدوین کنیم.
چهارم: در زمان تدوین چارچوب نظری دلایل خود را برای این ترکیبها ذکر کرده و مجموعه نظری منسجمی را فراهم کرده باشیم.
ویژگیهای نظریه
به طور کلی ویژگیهای آرمانی یک نظریه را که تا حدودی مورد نظر اکثر صاحبنظران و دانشمندان علوم اجتماعی باشد، میتوان در هفت مورد ذیل بیان نمود (که در هر یک از موارد نیز پرسشها و ابهاماتی وجود دارد):
1. نظریه باید یافتههای تجربی موجود را به طور منطقی تبیین نماید و پیشبینیهای صحیح و دقیقی درباره تعمیمهای جدید ارائه دهد.
2. نظریه باید یافتههای تجربی را نه بر اساس روشهایی که صرفاً برای دستیابی آن به یافتهها ساخته شده است، بلکه در چارچوب اصطلاحات اساسی تبیین نماید.
3. این نظریه میبایست در مورد امور پیچیده و واقعی به کار رود، همانگونه که در مورد زمینههای تحقیقاتی که شدیداً کنترل و تا حدود زیادی سادهتر شدهاند.
4. نظریه باید قابل تعمیم به فراسوی مرزهای مطالعات ویژهای باشد که بر پایه آن نظریه ساخته شده و مورد آزمون قرار گرفته است.
5. لازم است که نظریه به استنتاج روابط علی میان پدیدههایی بپردازد که مورد بررسی هستند.
6. نظریه باید به تعریف پدیدهها بر پایه اصطلاحاتی بپردازد که به نحو معتبری قابل سنجش بوده و برای تبیین و پیشبینی نیز مناسب باشند.
به طور خلاصه میتوان گفت، نظریه جامعهشناسی باید حداقل دارای این سه ویژگی باشد:
1- تا آنجا که ممکن است روشن باشد.
2- از تناقضهای منطقی یا محالها احتراز کند.
1- معین کند که آیا مفاهیم با واقعیت تجربی هماهنگی دارند یا خیر.
ارتباط نظریه و دیگر مفاهیم
برای رهایی از تعاریف متعدد نظریه باید آن را از دیگر مفاهیم نزدیک به آن تفکیک و نوع رابطه آن را با آن ها تعیین کرد:
1) نظریه- چشمانداز (Perspective)؛ چشمانداز برداشت خاص، شخصی و محدود است، در حالی که نظریه برداشتی کلی و وسیع است.
2) نظریه- مفهوم (Concept)؛ مفاهیم، عناصر اصلی نظریه و امور کلی هستند که بر موارد جزیی در خارج دلالت میکنند مثل مفهوم طبقه. رابطه بین مفاهیم، زمینه طرح نظریه است. از تحلیل مفهومی صرفاً میتوان به آگاهی اجمالی در مورد واقعیتها پی برد، در حالیکه در تحلیل و تبیین دقیق چگونگی و چرایی آن پدیدهها و واقعیتها با تحلیل تئوریکی امکانپذیر است.
3) نظریه- توصیف (Descriptive) و تبیین؛ توصیف و تبیین میتوانند صفتهای نظریه تلقی گردند ولی معادل آن نخواهند بود.
4) نظریه- پیشبینی؛ چنانچه پیشبینی اعتبار علمی داشته باشد یکی از نتایج نظریه تلقی میشود. یک نظریهپرداز بر اساس نظریه و تحقیقاتش میتواند از قدرت پیشبینی برخوردار باشد.
5) نظریه- فرضیه (Hypotheses)؛ نظریه جهت دهنده فرضیه است ولی معادل آن نیست. امکان اخذ فرضیه از نظریه و یا تبدیل فرضیه به نظریه وجود دارد ولی یکسانی آنها بیمعناست.
6) نظریه- پارادایم (Paradigm)؛ پارادایم عبارت از تصور بنیادی از موضوع در درون علم است که دربردارنده تصور از موضوع، روشهای تحقیق، مثالواره و نظریهها میباشد. بنابراین نظریه بخشی از پارادایم است.
7) نظریه- متاتئوری یا فرانظریه (Metatheory)؛ نظریه و فرانظریه (مطالعه نظری نظریههای جامعهشناختی) هر دو به مطالعه زمینههای فکری اجتماعی پیدایش نظریه میپردازند. متاتئوری به مطالعه نظریه پرداخته در حالیکه نظریه بیشتر به مطالعه واقعیتهای خارجی میپردازد، در این صورت متاتئوری وابسته به نظریه میباشد.
8) نظریه- مدل (Model)؛ مدل ابزاری است که میتواند نظریهسازی را ارتقا بخشد. هدف نظریه تبیین یا پیشبینی است در صورتی که مدل چیزی را تبیین یا پیشبینی نمیکند. هدف مدل، توصیف و تجسم است. مدل میتواند در بازنمایی نظریه مورد استفاده قرار گیرد.
نظریهپردازی و نظریهآزمایی
نظریهپردازی (Theory Construction) فرایندی است که با یک رشته مشاهدات (یعنی توصیف) آغاز شده و به ساختن نظریههایی درباره این مشاهدات منتهی میشود. به این نظریهپردازی نظریه زمینی(Ground Theory) هم میگویند چرا که مبتنی بر مشاهده است.
تفاوت نظریهآزمایی (Theory Testing) با نظریهپردازی در این است که کار از نظریه آغاز میشود. با استفاده از نظریه میتوانیم پیشبینی کنیم که در دنیای واقعی امور به چه نحو خواهد بود. اگر پیشبینی ما صحیح باشد منجر به تأیید نظریه میشود اما اگر پیشبینی غلط از آب درآید، یا نظریه غلط است یا پیشبینی ما به طور غیرمنطقی از نظریه استنتاج شده است.
ارتباط بین نظریه و عمل
نظریه به عنوان یك مقوله با معنا، بخش ضروری كار برد عملی است و در نتیجه ضرورت دارد كه نظریه جامعه شناسی، رابطه صریح و روشنی با عمل اجتماعی داشته باشد. بدین ترتیب نظریه اجتماعی امری ضروری می شود كه نمی توان از آن غفلت كرد. به عبارتی همگی ما چه در زندگی روزمره و چه در انتخاب های خود به درست یا به غلط، نظریه پرداز اجتماعی هستیم و در هر موردی كه پیش آید اظهار نظر می كنیم و مدل ذهنی مان در عمل و كار ما نفوذ می كند. در هر صورت ما در عمل، همواره نظریه هایی را به كار می گیریم و روابط امور را در نظام فكری خود، تحلیل می كنیم. از طرفی اغلب ما نظریه هایی را به كار می گیریم كه بیشتر از جهان ذهنی خود ما برنخاسته اند، بلكه از جای دیگری اقتباس و اخذ شده اند. هرچند كه وجهی از نظریه پردازی را در وجود خود داریم و گونه های خاصی از انواع نظریه پردازی های جامعه شناختی، روان شناختی، اخلاقی و سیاسی و ... را در فعالیت های عملی روزانه خود به كار می گیریم.
به طور كلی هر فرد انسانی هنگامی كه به تجرید، تعمیم، پیش گویی، انتخاب و تصمیم گیری می پردازد، متكی به نظریه است و این یك قانون عام و همگانی است.
نظریه جامعه شناختی محصول خود آگاهی اجتماعی و جزء ضروری تفكر است كه با آشكار ساختن مسائل نامرئی و غیر آگاهانه، درك روشن مسائل اجتماعی را ممكن می سازد. از همین رو است كه جورج ریترز در تعریف نظریه جامعه شناسی می نویسد: نظریه جامعه شناسی نظام گسترده ای از افكار است كه با مهمترین قضایای مربوط به زندگی اجتماعی سرو كار دارد. یكی از دلایل جذابیت جامعه شناسی مبتنی بر پدیدار شناسی، این است كه با طرح موضوع معنی دار بودن كنش اجتماعی همه انسان ها را در مقام نظریه پرداز قلمداد می كند. در باب رابطه نظریه ها و پژوهش های عملی باید گفت كه در جامعه شناسی، نظریه ها در اطراف موضوعات رشد كرده اند كه می توان آن ها را مسائل نظریه ای نامید، موضوعاتی نظیر جرم و جنایت در شهرها، اعتیاد، همبستگی اجتماعی و ... از این نوع مسائل اند. بررسی وسیع و همه جانبه این موضوعات و مسائل و جست وجوی راه حل های عملی، تدریجاً پایه هایی را برای فرضیات و نظم نظری به وجود می آورد.
علل تنوع نظریههای معاصر جامعهشناسی
از میان جامعهشناسانی که در سالهای اخیر عوامل تنوع نظریههای متأخر جامعهشناسی را احصاء کردهاند، «استیل من» به چهار دسته علت اشاره میکند:
1. علل فکری است که به درون رشته جامعهشناسی و به تأثیرات فکری نظریهپردازان کلاسیک مربوط میشود. به اینصورت که هر نظریهپردازی به گونه متفاوتی از کلاسیکها تغذیه کرده است.
2. علل فکری که به خارج از رشته جامعهشناسی مربوط میشود. نظریهپردازان متأخر جامعهشناسی نیز از مباحثی که از بیرون رشته جامعهشناسی مطرح شدهاند اثر پذیرفتهاند، مثلاً ساختگرایی در زبانشناسی بر نظریه جامعه نظارتی فوکو اثر گذاشته است.
3. ویژگیهای اجتماعی که بر زندگی شخصی نظریهپرداران مأخر اثر گذاشته است. مثلاً گفته میشود نظریه بازتولید اجتماعی و سرمایه اجتماعی بوردیو از تجربهاش در دوران تحصیل در مدرسه بهشدت تأثیر پذیرفته است.
4. عوامل اجتماعی خارج از زندگی نظریهپرداز (مثل روندها و رخدادهای مهم اجتماعی و سیاسی در جامعه و جهان)، مثلاً رشد فزاینده فناوری ارتباطات و اطلاعات که در دو دهه اخیر، مستقیماً بر تکوین نظریه بازاندیشانه گیدنز اثر گذاشته است.
منابع
- ترنر، جاناتان؛ ساخت نظریة جامعه شناختی، ترجمه: عبدالعلی لهسائ یزاده، شیراز: نوید، 1382.
- كوزر، لوئیس؛ نظریه های بنیادی جامعه شناختی، ترجمه: فرهنگ ارشاد، تهران: نی، 1378.
- ریتزر، جورج؛ مبانی نظریه جامعهشناختی معاصر و ریشههای کلاسیک آن، ترجمه: خلیل میرزایی و علی بقایی سرابی، تهران: جامعهشناسان،1390.
- ریتزر، جورج؛ نظریة جامعه شناسی در دوران معاصر، ترجمه: محسن ثلاثی، تهران: علمی،1379.
- پاملاجی، شومیکر و همکاران؛ نظریه سازی در علوم اجتماعی، ترجمه: محمد عبدالهی، تهران: جامعه شناسان، 1387.
- توسلی، غلامعباس؛ نظریههای جامعهشناسی، تهران: سمت، 1388، چاپ پانزدهم.
- تنهایی، حسین ابوالحسن؛ نظریههای جامعهشناسی (ویژه دورههای کارشناسی)، مشهد: مرندیز، 1386.
- آزاد ارمکی، تقی؛ نظریههای جامعهشناسی، تهران: سروش، 1376، چاپ اول.
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}